آنچه در آسمان و زمین است برای اوست؛

 انگار رانده شده زمین هم شدیم
                            . . .
از آسمان به زمین تبعید شدی 

قرار بود آبادان کنی نابود کردی
و از یک جایی به بعد به بن بست میرسی

آزادی امان را بگیرند خفه میشیم
عمری پرواز کردن، در قفس بودن را سخت میکند.
مگر میشود آسمان باشد و تو محتاج تنفس.
پریدنمان آب خوردن بود ، در قفس که ٱفتادیم لاجرم ارزش پر پرواز داشتن را فهمیدیم.
در دل طبیعت باشی و نتوانی دل بدهی شگفت است.
عمری رها باشی و در بندت کنند اسیر می شوی
 

أَلَمْ‌أَعْهَدْإِلَيْكُمْ‌يَابَنِي‌آدَمَ
أَن‌لَّاتَعْبُدُواالشَّيْطَانَ؟ .(یس/۶۰)

مامانم میگفت جیزه و هر بار تکرار میکرد
من هم سرکش تا آنکه دستم سوخت.
آنجا بود که فهمیدم انگار واقعا جیزه!!

بزرگ شدم مرا از یسری چیزا منع کردن و من هم همچنان لجباز انگار فهم مع داشتم، می رفتم تا می رسیدم به بن بست؛
از یه جایی به بعد فهمیدم بعضی چیزا واقعا جیزه یعنی اگه بسوزی دیگه سوختی راه برگشت نداره.
مثل مارپله نیس هی نیش بخوری بری دوباره روز از نو
از یه جایی به بعد اگه بسوزی دیگه بازنده ای و فرصت تکرار نداری.
بپا نبازی!! 
زندگی play back  نداره 
مواظب باش سقوط نکنی ، اگه پات بلغظه کله پا میشی

یادٺه؟
وقٺےخدامےپرسه‌یادٺه؟
بایدیادٺ‌باشه .